میلیارد یعنی چه؟

روزگار عجیبی است، گاهی پول زیادی دردسر می شود. هیچگاه تصور کرده اید که اگر دولت فعلی مازاد درآمد نفتی و این پولهای بادآورده حاصل از افزایش قیمت نفت را بدست نیاورده بود، الان در چه وضعیتی بود. بنا به وضعیت کاری خودم خیلی با ارقام سرو کار داشته ام و وقتی بودجه های کلان را، از انواع و اقسام ارگانهای اقتصادی، اعم از خصوصی یا دولتی می شنوم، برایم غریب نیست و خیلی راحت ابعاد و پتانسیلهای آن ارقام، اعم از میلیارد و میلیون کاملا برایم واضح و روشن است. قدیم فکر می کردم همه این گونه هستند ولی از وقتی دولت نهم بر سر کار آمد فهمیدم که نه فقط اکثریت مردم بلکه مدیران ارشد مملکت هم، حالا با غرض و یا از سر نادانی در این سرمایه های بی زبان گم شده اند. فرضا می شنویم که ژاپنی ها با هزینه سه و نیم میلیارد دلار پروژه سه تا پنج ساله متروی شهر دوبی را آغاز کرده اند و یا با هزینه کمتر از آن خط آهن سریع السیر 460 کیلومتری بین مدینه و مکه آغاز خواهد شد. تونل مانش که با تکنولوژی بسیار قوی از زیر دریا با قطارهای سریع السیر، انگلستان را به فرانسه پیوند داده است و سالانه میلیونها نفر را در عرض دو ساعت از از لندن به پاریس می رساند، با هزینه ای حدود 6 میلیارد دلار در سال 94 به اتمام رسید. این مثالهای کوچک، برای آشنا شدن ذهن به ارقام و همچنین درک نسبت توانایی مالی برای انجام پروژه ها مفید است. از آنجا که مشت نمونه خروار است شما همین چند مثال کوچک را در نظر داشته باشید و اکنون رقم مازاد درآمد نفتی ایران را فقط در دوره 3 ساله دولت نهم مجسم کنید. آیا این یکصد و پنجاه میلیارد دلار که در طول حیات ایران سابقه نداشته است، و تمام آن هم در همین 3 سال به طور کامل هزینه شده است، حتی در یک مورد، نمود عینی داشته است؟ فکر می کنید این میلیاردهای بی زبان کجا رفته اند؟ بعضی ها همان طور که گفتم نمی دانند میلیارد یعنی چه. اینها همانهایی هستند که منتظرند پول نفتشان را درب منزلشان بیاورند، اینها همانهایی هستند که تا یک میلیون را هم به زور می توانند بشمارند و چون درک درستی از اعداد میلیاردی ندارند، با اختیار تام آن را به رئیس جمهور بخشیده اند و منتظر دریافت هزار تومانی نشسته اند. حالا که چند مثال میلیاردی خارجی زدم بگذارید با میلیاردهای داخلی مقایسه ای انجام دهم. حتما دیده اید که تا حرف از افزایش قیمت بنزین می شود بعضی ها می گویند یعنی چه آقا! این مملکت روی نفت خوابیده است. این عده همان هایی هستند که حاضرند سالی هفت تا هشت میلیارد دلار پول این مملکت را دولت عاقله، بنزین از خارج وارد کند(بنزینی که زیر پایشان هم نبوده است) و آنرا در ماشنیهای غیر استاندارد خود به دلیل ارزانی مفرط، مسرفانه بسوزانند، در ترافیک وحشتناک تهران هوای آلوده تنفس کنند، اما متروی تهران بعد از 30 سال هنوز دو خط محدود با تکنولوژی چینی داشته باشد. همین کنار ما، خیمه نشینیان سابق دبی، نه در طی 30 تا 40 سال بلکه در عرض سه تا پنج سال و با نصف هزینه یکسال واردات بنزین ایران، متروی خود را با فن آوریهای کاملا جدید (قطارهای متروی دبی تمام اتوماتیک و بدون راننده است) تکمیل خواهند کرد و از صرفه جویی ناشی از کم شدن مصرف بنزین اتومبیلهای خود که بواسطه وجود مترو حاصل آمده است، سودهای میلیاردی جدیدی را جایگزین خواهند کرد. آوردن مثالهای متعدد در این زمینه آسان است ولی از حوصله این مقال کوچک بیرون است. همین را داشته باشید و این فرض را در نظر بگیرید که قیمت نفت در این سه سال افزایش نیافته بود و مازاد درآمد 150 میلیارد دلاری نفت هم دست دولت نبود. فکر می کنید وضعیت در حال حاضر چگونه بود؟ احتمالا بیماری هلندی و تورم افسارگسیخته فعلی به این شدت وجود نداشت. مسکن و زمین پنج شش برابر نشده بود. صنایع و بورس ورشکسته نبودند. اما با همه اما و اگرها، سرانجام این یکصد و پنجاه میلیارد دلار نصیب دولت شد و دولت هم همه آنرا خرج کرد. ولی ای کاش می دانستیم در کجا خرج شده است. جاده های اتوبان استاندارد بین شهرها ، قطارهای سریع السیر برقی سراسری , فرودگاههای مجهز با هواپیماهای مطمئن، وسایل حمل و نقل داخل شهرها، امکانات رفاهی جذب توریست، پالایشگاهها و کلا پروژه هایی که به بهبود وضع زندگی مردم و پویایی اقتصادی بلند مدت می انجامد. آیا اثری از اینها در میان این بارانهای میلیاردی دیده اید. اینها را نمی بینیم چون دولت فعلی خوب می داند که اکثریت در این دیار مفاهیم میلیاردی را درک نمی کنند و یا نمی خواهند که درک کنند. و ای کاش مشکل فقط در سوزاندن این میلیاردها بود. این سوزاندنها دود تند و تلخی علاوه بر نابودی سرمایه ها دارد که به چشم همه ما رفته و می رود و آیندگان را از این همه جهل و بی خبری حیران خواهد نمود. همان گونه که در روزگار فعلی، ما از دوران ناصرالدین شاه و معاصرین مدح و ثناگویش حیران هستیم. و کسی هم نمی داند که این دور باطل افسوس در این دیار چه قدر قرار است ادامه داشته باشد.

هیچ نظری موجود نیست: