مهندس موسوی بدون نامبردن، به غلامعلی حداد عادل اشاره کرد که شورای نگهبان یک دهه قبل ناجوانمردانه هفتصد صندوق را در یکی از سالمترین انتخابات ایران باطل کرد تا او را به مجلس ببرد و علیرضا رجایی را به ناحق حذف کند. مهندس موسوی گفت: «من میپرسم شما که در انتخابات مجلس ششم ۷۰۰ صندوق را ابطال کردید تا یک نفر را وارد مجلس کنید چرا الان چند صد صندوق را باز نمیکنید تا در یک برنامه زنده تلویزیونی مردم ببینند که چند تعرفه بدون سریال وجود دارد؟»
آری ۹ سال پیش بود که ۲۹ نفر از عزیزترین و بهترین یاران اصلاحات به همراه هاشمی رفسنجانی که نفر سیام شد با رایهای میلیونی کرسی های مجلس را در شهر تهران از آن خود کردند. چه امیدی در جامعه وزید و اکثریت مردم که هوشمندانه بهترینها را انتخاب کرده بودند، عاشقانه منتظر تحول بودند. اما فردای اعلام نتایج، شورای نگهبان درعین ناباوری مردم، روی انتخابات دست گذاشت و خلاصه اینکه با زدن اتهامهای واهی به کارکنان وظیفهشناس وزارت کشور همچون تاجزاده که اکنون در زندان به سر میبرد، کل انتخابات را زیر سوال برد و در نهایت هم هفتصد صندوق را باطل کرده و علیرضا رجایی، نیروی ملی مذهبی که رتبه ۲۶ را از آن خود کرده بود و از او به عنوان یکی از افراد مطرح برای تصدی ریاست مجلس نام برده میشد را از جمع برندگان مجلس ششم خارج کرده و به جای او غلامعلی حدادعادل را وارد مجلس کرد. ضمنا شواری نگهبان رتبه هاشمیرفسنجانی را از سیام به بیستم تغییر داد، آن موقع بر خلاف امروز آقای رفسنجانی بسیار به رهبری و قصاب انتخابات یعنی احمد جنتی نزدیک بود، آن چنانکه احمد جنتی حاضر شد ۷۰۰ صندوق را، هم برای او و هم برای غلامعلی حدادعادل خویشاوند عزیز رهبر مادامالعمر ایران سر ببرد. در همان انتخابات آقای کروبی عزیز رتبه ۲۷ را در مجلس اصلاحات از آن خود کرده بود و بلافاصله هم به ریاست مجلس منصوب شد اما متاسفانه ایشان و آقای خاتمی با همان روحیه همیشگی خودشان قدرت پایداری در برابر چنین فاجعه ای را نداشتند و همان نطفه نامشروع آغاز مرگباری شد بر انتخاباتهای بعدی و شورای نگهبان و دستگاه قدرت طلب را به جایی رسانید که امروز از قول مهندس موسوی باید چنین حقایق تلخی را در مورد انتخابات بشنویم و آقای کروبی هم مجبور است از جان مایه گذارد تا بلکه ذره ای از آب بر زمین ریخته را جمع نماید.
در مورد آقای رفسنجانی، از لحاظ حیثیتی هم که در نظر بگیریم امروز ایشان تقاص بخشی از آن روزها را با دروغهای امروز احمدی نژآد و دیگر مشکلاتی که برایش پیش آمده ، پس میدهد، اما غلامعلی حدادعادل، خویشاوند عزیز رهبر مادام العمر ایران بعد از آن فجایع رییس مجلس شد و تا به امروز هم در مقامهای غصبی خود باقی مانده است ، جایگاهی که حق او نبود را از علیرضا رجایی مظلوم ربود و جالب اینجاست که اندکی بعد علیرضا رجایی را به زندان انداختند. آن موقع آقایان اصلاحطلب فراموش کرده بودند که اگر جلو خطا و تقلب را درنطفه نگیرند این روند و دمل چرکین بعدها آنقدر بدخیم و بزرگ خواهد شد که کسی را یارای مبارزه با آن نیست و امروز که این زخم متعفن توسط خیانتهای آشکار شورای نگهبان و دستگاه فاسد آن سرباز کرده است باید برای شستشوی آن هزینههای سرسامآور مادی و معنوی داد و تازه نتیجه هم معلوم نیست. ای کاش این واقعه درسی باشد تا در آینده رهبران اصلاحات بدانند که سازش با هر نادرستی، با هر اسمی، به هیچ عنوان نمی تواند مصلحت تلقی شود، چرا که هیچ مصلحتی بالاتر از حقیقت نیست.
آری ۹ سال پیش بود که ۲۹ نفر از عزیزترین و بهترین یاران اصلاحات به همراه هاشمی رفسنجانی که نفر سیام شد با رایهای میلیونی کرسی های مجلس را در شهر تهران از آن خود کردند. چه امیدی در جامعه وزید و اکثریت مردم که هوشمندانه بهترینها را انتخاب کرده بودند، عاشقانه منتظر تحول بودند. اما فردای اعلام نتایج، شورای نگهبان درعین ناباوری مردم، روی انتخابات دست گذاشت و خلاصه اینکه با زدن اتهامهای واهی به کارکنان وظیفهشناس وزارت کشور همچون تاجزاده که اکنون در زندان به سر میبرد، کل انتخابات را زیر سوال برد و در نهایت هم هفتصد صندوق را باطل کرده و علیرضا رجایی، نیروی ملی مذهبی که رتبه ۲۶ را از آن خود کرده بود و از او به عنوان یکی از افراد مطرح برای تصدی ریاست مجلس نام برده میشد را از جمع برندگان مجلس ششم خارج کرده و به جای او غلامعلی حدادعادل را وارد مجلس کرد. ضمنا شواری نگهبان رتبه هاشمیرفسنجانی را از سیام به بیستم تغییر داد، آن موقع بر خلاف امروز آقای رفسنجانی بسیار به رهبری و قصاب انتخابات یعنی احمد جنتی نزدیک بود، آن چنانکه احمد جنتی حاضر شد ۷۰۰ صندوق را، هم برای او و هم برای غلامعلی حدادعادل خویشاوند عزیز رهبر مادامالعمر ایران سر ببرد. در همان انتخابات آقای کروبی عزیز رتبه ۲۷ را در مجلس اصلاحات از آن خود کرده بود و بلافاصله هم به ریاست مجلس منصوب شد اما متاسفانه ایشان و آقای خاتمی با همان روحیه همیشگی خودشان قدرت پایداری در برابر چنین فاجعه ای را نداشتند و همان نطفه نامشروع آغاز مرگباری شد بر انتخاباتهای بعدی و شورای نگهبان و دستگاه قدرت طلب را به جایی رسانید که امروز از قول مهندس موسوی باید چنین حقایق تلخی را در مورد انتخابات بشنویم و آقای کروبی هم مجبور است از جان مایه گذارد تا بلکه ذره ای از آب بر زمین ریخته را جمع نماید.
در مورد آقای رفسنجانی، از لحاظ حیثیتی هم که در نظر بگیریم امروز ایشان تقاص بخشی از آن روزها را با دروغهای امروز احمدی نژآد و دیگر مشکلاتی که برایش پیش آمده ، پس میدهد، اما غلامعلی حدادعادل، خویشاوند عزیز رهبر مادام العمر ایران بعد از آن فجایع رییس مجلس شد و تا به امروز هم در مقامهای غصبی خود باقی مانده است ، جایگاهی که حق او نبود را از علیرضا رجایی مظلوم ربود و جالب اینجاست که اندکی بعد علیرضا رجایی را به زندان انداختند. آن موقع آقایان اصلاحطلب فراموش کرده بودند که اگر جلو خطا و تقلب را درنطفه نگیرند این روند و دمل چرکین بعدها آنقدر بدخیم و بزرگ خواهد شد که کسی را یارای مبارزه با آن نیست و امروز که این زخم متعفن توسط خیانتهای آشکار شورای نگهبان و دستگاه فاسد آن سرباز کرده است باید برای شستشوی آن هزینههای سرسامآور مادی و معنوی داد و تازه نتیجه هم معلوم نیست. ای کاش این واقعه درسی باشد تا در آینده رهبران اصلاحات بدانند که سازش با هر نادرستی، با هر اسمی، به هیچ عنوان نمی تواند مصلحت تلقی شود، چرا که هیچ مصلحتی بالاتر از حقیقت نیست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر