در مناظرات احمدینژاد و کاندیداهای دیگر ریاست جمهوری، در پایان یکی از مناظرهها مهندس موسوی با ناراحتی خطاب به مردم گفت که مردم مواظب باشید نقش مار میکشند تا شما را فریب دهند. آیا میدانید قضیه نقش مار چیست؟
لطفا قضیه زیر را بخوانید تا بفهمید حکایت جالبی که مهندس موسوی اشاره می کند از کجا آمده است:
روستايي بود دور افتاده كه مردم سادهدلی در آن سكونت داشتند. مردي شياد از ساده لوحي آنان استفاده كرده بود و بر آنان حكومت ميكرد. برحسب اتفاق يك معلم این شرایط و دغلکاریهای شیاد را تاب نیاورد و او را نصيحت كرد كه از اغفال مردم دست بردارد و گرنه او را رسوا ميكند. اما مرد شياد نپذيرفت. بعد از اتمام حجت٬ معلم با مردم روستا از فريبكاري هاي شياد سخن گفت و نسبت به حقههاي شرمآور او هشدار داد. بعد از كلي مشاجره بين معلم و شياد قرار بر اين شد كه فردا در ميدان دهکده معلم و مرد شیاد در مقابل مردم مناظره کنند و مسابقه بدهند تا معلوم شود كداميك باسواد و كداميك بي سواد هستند. در روز موعود همه مردم دهکده در ميدان گردآمده بودند تا ببينند آخر كار، چه مي شود.
شياد به معلم گفت: بنويس «مار»معلم نوشت: مار
نوبت به شياد كه رسيد چون سواد نداشت شكل مار را روي خاك كشيد.
و به مردم گفت: شما خود قضاوت كنيد كداميك از اينها مار است؟
مردم كه سواد نداشتند متوجه نوشته مار نشدند اما همه شكل مار را شناختند و به جان معلم افتادند تا ميتوانستند او را كتك زدند و خانهنشین کردند و مرد شیاد هم به عوام فریبی خود ادامه داد.
این حکایت غریبی از ماجرای مناظرات موسوی و کروبی با احمدینژآد بود. البته اکثریت مردم شریف ایران ناآگاه نیستند و این واقعیت را هم در تظاهرات میلیونی خود به خوبی نشان دادند، ولی باور کنید هنوز قشر عظیمی از مردم هم هستند که به همین راحتی فریب یک شیاد را میخورند و رهبر مادامالعمر ایران هم فقط روی همینها حساب باز کرده است تا بقیه عمرش را با اتکاء به همین قشر حکومت کند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر