رییس‌جمهوری در خواب

وقایعی که در این سال‌ها به خصوص از زمان انتخابات اخیر شاهد آن بودیم بسیار عجیب و و باور نکردنی به نظر می‌رسد اما گاهی که در اوضاع فعلی می‌نگرم واکنش‌ها و پیامدهای آن را هم بسیار غریب می‌بینم. هنوز نمی‌توانم باور کنم که شخصی مانند رییس‌جمهور فعلی در رأس قوه‌ی مجریه قرار گرفته و چنان کند که همگان دیدیم وخواهیم دید.
از نگاه خودم آنچه را که در فرایند انقلاب از ابتدا تا کنون شاهد بودم، دیدم و فکر کردم، آن‌چنان تحول فکری در من ایجاد کرده است که وقتی به ابتدای راه خود می‌نگرم باور نمی‌کنم آن شخص اولیه همان شخصی است که امروز این مطلب را تحریر می‌کند.
خدایا چقدر اکنون می‌دانم که آن موقع نمی‌دانستم و چقدر می‌فهمم که آن موقع نمی‌فهمیدم، چقدر منصف شده‌ام که آن موقع نبوده‌ام و با چه بینشی به دنیا می‌نگرم که آن موقع بهره‌ای از آن نداشتم و این کم و بیش برای همه هست و خواهد بود مگر کسانی که در خواب بوده باشند.
خلاصه می‌نویسم که حوصله‌ی خواندن را داشته باشید ولی به نظر شما آیا این ارتباطی به وضعیت فعلی آقای رییس‌جمهور دارد یا خیر؟ حتماً شما هم فرآیند انقلاب اسلامی را با همه خوبی‌ها و یا بدی‌هایش دیده‌اید و اکنون آن چیزهایی را می‌دانید که فرضاُ بیست سال قبل اصلاً نمی‌دانستید و صاحب بینش امروزیتان نبوده‌اید. حتماً شما هم امروز خود را شخصیتی کاملا متفاوت می‌یابید. از این مقدمه می‌خواهم به نکته اصلی برسم و آنرا عنوان کنم که البته ممکن است کمی لحن بیان آن تند به نظر برسد و آن اینست که وقتی به وضعیت، حرکات، رفتار، سخنان، افکار، و خلاصه بینش آقای رییس‌جمهور فعلی می‌نگرم، تحریر حقیقت آن به خصوص در جایگاه ریاست‌جمهوری برای من میسر نیست اما تشبیهی به نظرم می‌رسد که می‌تواند گویای حقیقت امروز باشد.
فرض کنید آقای رییس‌جمهور با آنچه در سر داشته است در سال هزار و سیصد و شصت شمسی به خواب رفته بود و در سال هشتاد و پنج ناگهان از خواب برمی‌خواست. در آن صورت چه می کرد؟ اگر از من بپرسید من می‌گویم ایشان همان کاری را می‌کرد که الان در حال انجام دادن است و این البته واقعیتی تلخ است. ممکن است بگویید منافع شخصی یا گروهی افرادی یا بخشی از نظام حکم می‌کند که ایشان چنین کنند. اما این نیز درست به نظر نمی‌رسد برای اینکه بیماری سوء مدیریت کنونی آن‌چنان کشنده و بدخیم به پیش می‌رود که جز به نابودی مریض راضی نمی‌شود که طبعاً مرگ مریض، نابودی عامل که در درون آن است را هم به همراه دارد. پس گویا این عامل از وضع خود و آنچه می‌کند بی‌خبر است.
گذر زمان و تفکر در آنچه در جامعه و دنیای پیرامون می‌گذرد مسیری رو به کمال است که به گفته‌ی پیامبران دلیل و هدف وجود ما انسان‌هاست و اگر کسانی در پیرامون خود نمی‌نگرند و به دلایل متعدد از تجزیه و تحلیل وقایع و تصمیم درست برای فردای خود عاجزند باید بدانند که آینده‌ی خوبی را برای خود نمی‌سازند. معمای خواب طولانی آقای رییس‌جمهور و اینکه ایشان در این سال‌ها در کدام عالم سیر می‌نموده‌اند هنوز برای بنده و خیلی‌ها مبهم است اما به خوبی می‌فهمم که بخشی از کسانی که چنین انتخابی را صورت دادند چندان انسان‌های بیداری نبوده‌اند. بگذارید باز هم یادآوری کنم که این مطالب ممکن است تند به نظر برسد اما باور کنید این ماییم که خیلی تعارفی هستیم. اگر گذرتان به اروپا افتاده باشد می‌بینید که اکثریت عوامشان تمایلی به رأی دادن و یا کلاً وارد شدن به این موضوعات را ندارند و آنهاییکه وارد این معرکه می‌شوند معمولاً افرادی هستند که می‌دانند چه می‌کنند و لزوماً تحصیل‌کرده‌ها و حامیان احزاب مورد نظرشان هستند و طبعاً افراد منتخب اغلب هوشیارترین افراد خواهند بود. اما هنگامی که در ایران با قشر رأی‌دهنده روبرو می‌شوید, دلایل و ملاک‌های آن‌ها گاهی افراد آگاه را به شدت ناراحت می‌کند. از آن عده‌ای که سوادی ندارند نمی‌توان انتظاری داشت و معمولاً به توصیه‌ی فلان‌کس و یا فلان روحانی انتخابی آنچنانی می کنند. مابقی که البته تحصیل کردگان مدرک دار هم فراوان در میانشان هستند دلایل رأی‌دادنشان همان است که در ابتدای مطلب عنوان شد و افرادی هستند که گذر زمان تحول چندانی در مغزشان پدید نمی‌آورد. دیگران هم یا در جبهه‌ی براندازان و یا در سنگر تحریم و یا در حیرانی گذران می‌کنند.
نتیجه آن است که اگر چه می‌دانم ابزار و کیفیت انتخابات در جمهوری اسلامی با کشورهای دمکراتیک قابل قیاس نیست، ولی در کشورهای دموکراتیک اکثریت رأی‌دهندگان با کسانی است که می‌دانند و در کشور ما اکثریت با کسانی است که نمی‌دانند و یا اگر صریح‌تر بگوییم کسانی که بخشی از آنان گویا در خوابند. کاری به این نداریم که ابزار حاکمیت چنین چیزهایی را ایجاب کرده است اما حقیقتاً هنوز از آنچه اتفاق افتاده است حیرت‌زده‌ام و هر چه فکر می‌کنم به این نتیجه می رسم که از این بدتر نمی‌توانست اتفاق بیافتد. یک رییس‌جمهور با شرایطی که در بالا ذکر شد همراه با یک حاکمیت یک‌دست و با یک مدیریت ناکارآمد همراه با میلیاردها دلار پول نفت بادآورده چه نتیجه‌ای خواهد داشت؟ حتما جملات آقای رییس‌جمهور را هر از چندگاهی می‌شنوید . توصیه به ازدیاد جمعیت، آوردن پول نفت سر سفره مردم، قطعنامه‌ی شورای امنیت را کاغذ پاره‌خواندن، گزارش‌های حقوق بشر را تهوع‌آور دانستن و غیرو . بیست پنج سال پیش از این حرف‌ها زیاد می‌شنیدیم. اما باور کنید در این مدت خیلی‌ها خواب نبوده‌اند . خیلی از آن‌ها دیده‌اند، اندیشیده‌اند و همواره تفکر و تجزیه تحلیل می‌کرده‌اند و امروز آنهایند که حقایق را می‌بینند. حقایقی که بسیار تلخ هستند.

هیچ نظری موجود نیست: