سرمایه های نابود شده یک نسل به واسطه یک حماقت


مطلبی از آقای نامشهور
در کتاب خاطرات آقای منتظری نقل شده است که زمانی که در زندان شاه به سر می‌برده است بعد از روی کار آمدن جیمی کارتر به واسطه سیاست‌های حقوق بشری که دولت او دنبال کرد فشار بر شاه به قدری زیاد شد که ساواک مجبور شده بود روشهای شکنجه و بازجویی را کم کرده و تغییرات اساسی در اوضاع زندانیان سیاسی انجام دهد تا جاییکه بعضی زندانیها از کارتر در زندان به عنوان «جیمی‌جون» نام می‌برده‌اند. بعد از انقلاب ۵۷ جیمی کارتر روابط خود را با ایران ادامه داد. دموکراتها مواضع جنگ طلبانه‌ای همانند جمهوری خواهان نداشتند و حتی از پذیرش شاه هم به آمریکا در بدو امر خودداری کردند ولی پس از اینکه در پایان کار برای درمان سرطان خون، شاه به آمریکا منتقل شد دانشجویان احساسی ایرانی با هجوم به سفارت آمریکا و گروگانگیری کارکنان سفارت آمریکا دولت مهندس بازرگان را به شدت در تگنا قرار دادند تا حدی که پس از حمایت آقای خمینی از گروگانگیری، مهندس بازرگان بلافاصله استعفا داد. تلاشهای اعضای دولت موقت و شخص مهندس بازرگان و از طرفی دیگر نامداران نزدیک به رهبر آن زمان همچون بنی‌صدر ، قطب زاده و همچنین اعتراض بسیاری از روشنفکران دلسوز ایرانی و خارجی و بسیاری از دول جهان و سران بین الملل برای آزادی گروگانها و پایان این حرکت ابلهانه به هیچ جا نرسید چرا که حرف آخر آیت الله خمینی عوض نمی‌شد. اینجا بود که به عنوان آخرین تلاش شخص جیمی كارتر در چهارم فروردین 1359 نامه‌ای محرمانه خطاب به امام خمینی نوشت و در پیامی اعلام کرد: «ما آماده پذیرش حقایق جدید كه مولود انقلاب ایران است، می باشیم. این امر همچنان هدف و آرزوی ماست، زیرا من تصور می كنم كه ما هدف واحدی را كه صلح جهانی و برقراری عدالت برای همه ملل است، تعقیب می كنیم». اما در یک حرکت عجیب آقای خمینی دستور داد تا نامه كارتر منتشر شود. انتشار این نامه در آمریکا کار را برای كارتر خرابتر کرد. كیسینجر بلافاصله پس از افشا شدن محتوای نامه كارتر اعلام كرد:« آمریكا باید به مقامات ایرانی بگوید كه مهمانی تمام شده است». آقای خمینی کار خود را کرد و با سوء استفاده از شخصیت کاریزمای خود و ناآگاهی مردم زمانه خودش باعث شد تا به قول کسینجر زبان خوش آمریکا با ایران پایان یابد اگر چه خیلی از موافقین حکومت فعلی این ژستهای غیر ملی و بر خلاف موازین بین الملل را تحقیر آمریکا در آن زمان نامیدند ولی همین به اصطلاح تحقیر باعث شد تا جنگ عراق با ایران آغاز شود، یک میلیون کشته و زخمی و ۱۰۰۰ میلیارد دلار خسارت جنگ به بار آورد. دولت موقت صادق مهندس بازرگان از صحنه سیاسی محو شود، شاه هم هیچگاه به ایران مسترد نشود و در نهایت ایران و رهبرش هم به خواسته اش نرسند، در نهایت با ادامه لجبازی ایران، کارتر هم انتخابات دور بعد را فقط به واسطه همین گروگانگیری دانشجویان ایرانی و حمایت رهبر وقت به ریگان باخت و سیاستهای جنگ طلبانه ریگان هم حمایت و ادامه جنگ عراق و ایران و خسارت بیشتر برای ایران را به دنبال داشت. در واقع رئیس جمهور آمریکا که به واسطه فشارهای حقوق بشری خود بر دولت شاه و باز شدن فضای سیاسی ایران به نحوی عامل انقلاب ۵۷ و رهبری آقای خمینی شد توسط همین انقلاب و همین رهبر از سیاست آمریکا کنار زده شد. و در نهایت با شروع و ادامه جنگ و تبلیغات ایدیولوژیک مختص زمان جنگ و خونریزی سبب شد تا ارکان ولایت فقیهی در ایران مستحکم شود که سی سال بعد در زمان کنونی رهبر دیگری با عنوان ولایت مطلقه همان خودکامگی‌های ایدويولوژیک خود را به پشتیبانی نیروهای مسلح خود و عروسک ریاست جمهوری منتصب خود به پیش ‌برد. آیا قرار است استبداد عمل رهبر فعلی در مواردی مانند تاسیسات اتمی و مقابله با دنیای پیش و رو بار دیگر همانند قضایای سال ۵۸ موجب از بین رفتن سرمایه های نسل بعد شود؟

هیچ نظری موجود نیست: